عابد ارجمند - وبلاگ شخصی

عابد ارجمند
مشخصات بلاگ

عابد ارجمند

آخرین مطالب
  • ۹۲/۰۹/۱۲
    .34
جمعه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۲۶ ق.ظ

20.

چه شیرین و شاعرانه بود همه چیز
با خودش فکر کرد!
گیتاری که روی تخت کوچک گوشه اتاق جا خوش کرده بود...
آهنگی که از دستگاه پخش می شد و نیز صدای گنجشککانی که اکنون توی خلوتی کوچه خیلی راحت تر شنیده می شد
در و دیوارهای قدیمی اتاق که رویشان پر شده بود از نقاشی های زیبای کوچک و بزرگ
محو تماشای نقاشی ها بود که صدای مردانه ای آرام توی گوشش زمزمه کرد:
- روسری تو بکن! اینجا کسی نیست!
....
....
پسرک را پس زد! 
آشفته و دستپاچه لباس هایش را پوشید، کوله پشتی اش را برداشت و ساعتش را نگاه کرد... با خود فکر کرد حتما مادرش او را خواهد کشت!
نیم نگاهی به پسرک عریان روی تخت انداخت و آرام و لرزان جوری که انگار کسی نشنود گفت :
- خدافظ
...
...
نفس نفس میزد
آن همه کوچه و خیابان را یک ریزدویده بود
زنگ در را که زد صدایی گفت:
- بله؟

+ منم! باز کن!
- کجا بودی تا حالا؟
در ورودی آپارتمان باز شد
آرام پله ها را بالا رفت تا به در واحدشان رسید
توی پاگرد از توی کوله پشتی اش آینه ای درآورد و سر و وضعش را خوب توی آینه نگاه کرد..
توی راه که دویده بود کلی بهانه پیدا کرده بود
همه چیز مرتب به نظر می رسید!
دستگیره را که گرفت حس کرد قطره داغی روی پایش چکید!
سرش گیج رفت!!
با خودش فکر کرد:

چه تلخ و ترسناک بود......همه چیز!!


چاشنی:

-ترخون: بر اساس یک داستان واقعی!

-زردچوبه: ادویه های من رو کسی یادش هست؟!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۱۱
عابد

نظرات  (۴)

اخ!
از آخ گذشته... من رسیدم به گریه...
نفر بعد کجاست؟؟
بیچاره دخترکی که به دام شیطانی زیبا افتاد‌...
وبدا به حال شیطانکی که پاکی دخترک را درید و در باور خویش به آن میبالد..!!!
آیا دخترک همچنان همان دخترک پاک و معصوم مانده؟!یا با شیطانی ...
۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۲:۰۴ شیرین بهار
قطره شرم بود یا عرق خجالت؟

پاسخ:
پاسخ:
هیچ کدوم عزیزم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی